حکایت مَش صفا حکایت پیرمردی است که رفیق پرندهها بود و موتوری بامرام میدان شهیاد (به قول خود مَشتی صفا).
چهار فصل سال موتورش روی دو جک بود. چه برف میامد چه باران مثلِ آتشنشانها همیشه آمادهباش بود. کل سال یه روز هم غیبت نداشت. همیشه خدا آنجا بود. سرما و گرما هم سرش نمیشد.
فصل به فصل میآمد و مسافر مسافر از ترمینال غرب پا میگذاشتند تو تهران و مشصفا اطلاعات گردشگری دم دست بود.
موتوری بود چه موتوری، با مرام. خودش لَنگ مسافر بود. آنکه پول داشت و نداشت به چشماش یکی بود. هر که میپرسید کجا به فلان جا برسم، آدرس میداد. هیچوقت آویزان ملت نمیشد که موتور سوار شوند.
اعتقادش این بود: صفای مولا خیلی از اون چیزی که فکر میکنی بالاتره. مولا روزی میده نه بندش.
زمان پهلوی راننده کامیون بوده و بعد از چپ کردن لوتی جاده (اسم کامیونش بود) دیگه دستش رو به رول نمیزنه.
میگفت من حرمت جاده رو شکستم. بی احتیاطی کردم. توبهام قبول نیست. باس بیخیال جاده میشدم. این شد که اومدم موتوری شدم.
اوایل رفتم عملگی و دیدم تاب و توان این کار رو ندارم. بعد رفتم تو کارخونه رب. اونجام دیدم دنیاش غریبه با من. یه مدت شدم مکانیک. وقتی اُتول میدیدم دلم میگرفت. دیدم اونجا موندن، بند دلم و میبُره. این شد که بعد هزار چرخ ما اومدیم سوار این تیز رو(اسم موتورش) شدیم.
وقتی جاده رو ول کردم همه گفتن محضری زده به سرم. ولی من قانون خودم رو داشتم و اونا قانون خودشون. اوتول حرمت داره عمو.
وقتی داشتن همین میدون شهیاد و میساختن، خودم با لوتی واسشون مصالح اوردم. این شد که به عشق رکاب لوتی که از این گذر گذشته، مجاور شهیاد شدیم.
موتوری قصه ما سخاوت داشت.در اوج گیر و گرفت زندگی دلش برای کبوترهای تو خیابان میسوخت. میگفت زبان بستهها دل خوش کردهاند به ما. حالا اگر ولشان کنیم نامردیم. صبح به صبح اَرزن میریخت کف خیابان برای پرندهها. می گفت خیر اموات است. قصه گندم ریختنش را یک بار گفت.
اون موقع که لوتی رو چپ کردم سینه کشیدم تو سینه کوه و رفتم وسط درختای دشت. پیاده که شدم چند تا لونه کَفتر و زیر گرفته بودم. این جبران گناه اون موقع است.
باور پذیری اینکه یک راننده بیابان چنین دل فراخی دارد سخت بود اما مَش صفر به صفای دلش بود نه چهره خط خطیش.
همیشه زیر بل این شعر و میخوند.
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست
جناب خیام
دیدگاهتان را بنویسید