یک سر دنیا شب سال نو است و در سوی دیگر عدهای چون روزهای پیشین در خانههاشان نشستهاند و تو چون یک حریر پاک گوشه پنجره کز کردهای.
گوشه پنجره نشسته است و زانوهایش را در بغل گرفته. آتشبازی میان شهر، حالا آسمان تاریک شب را ستاره باران کرده است. امشب یک ورق از سال میلادی برچیده میشود. بیرون پنجره سرما امان آدم را میبرد. گوشه پنجره کز کرده و در تنهایی، شب سال نو را با نگاه به درخت کاج فروشگاه آدیداس که جلوی در گذاشتهاند و از ساختمان او به خوبی مشخص است به سر خواهد کرد.
صدایی از ایران در آپارتمان کوچک او طنین انداز شده که از یک دلتنگی میگوید و یک چیز میخواهد، هوای او.
حتا، اینجا در این کنجِ آباد دنیا، دلتنگی همراهت خواهد بود و صدایی از ایران خواهد خواند و تو دلتنگتر از قبل آسمان نورانی شهر را مینگری که زیر بوسههای آتش محو شده است.

گفتم ای عشق!
ای حریرِ پاک!
تن پوشِ احساسم باش، یارا
در تنهایی!
چون شراب سرخ !
می نوشِ احساسم باش، یارا
محتاجم محتاجم،
ای دستت قایقِ غریقِ تنهایی
بی تابم بی تابم،
ای چشمت آبیِ زلالِ رویایی
نازک تن، نازک تن،
پروازم بده به آسمانِ عشق
خوابم کن خوابم کن، در پناهِ دستِ مهربانِ عشق!
در شبهایم،
تو چو مهتابی من دیوانه در زنجیرت زندانی
ای رودِ صاف، خوشحالم من، وقتی با من میمانی
گلهای عشق میشکافد لب با لبخندی با پروانه هم آوا
دلهای ما، در بندِ هم، شعرش را تو می خوانی
چون باران می باری می شویی غم ها را
می رقصد در چشمم لبخندت ای زیبا
آرام آرام،
می رقصی تو، چون قویی در دریاها بی پروا
با تو بودن،
ای جان ای جان، یعنی اوجِ رویا ها!
محتاجم محتاجم،
ای دستت قایقِ غریقِ تنهایی
بی تابم بی تابم،
ای چشمت آبیِ زلالِ رویایی
نازک تن، نازک تن، پروازم بده به آسمانِ عشق
خوابم کن خوابم کن در پناهِ دستِ مهربانِ عشق!
آهنگ حریر از هادی حدادی
دیدگاهتان را بنویسید