برچسب: ناداستان
-
داستان کوتاه: بیت
به همراه دوست آلمانی که هر از چند گاهی به ایران سر می زند وارد محفلی شده بودیم که همه جمع ایرانی بودند، جز او و یک نفر رفیق دیگرمان که از پاکستان آمده بود. جمع حاضر، حسابی مشغول صحبت با هم بودند و گاهی کار به سر و صدا هم می کشید. دوست آلمانی…
-
ناداستان: گربه و کبوترها
گربه هر روز میامد یک گوشهای از تراس، پشت آن خرتوپرتها دراز میکشید که یعنی کمین بکند برای کبوترها و گنجشکها. صبح وقتی صبحانه را میزنم به بدن، خب یک کَمکی هم نان خشک اضافه میماند. نه اینکه مثلا ما خیلی فردین باشیم یا برای حقوق حیوانات ارزش قائل بشویم، نه! از این حرفها خیلی…