برچسب: شعر

  • ای یاد دور دست، که دل میبری هنوز

    ای یاد دور دست، که دل میبری هنوز

    روزهای زمستانی آخر سال، قبرستان سوت و کور و میان کاج‎های سربرآورده از دل مزارها، میانه قامتی نشسته است و خیره بر سنگی دارد. صدای برگ‎های کهنه ‎ی فرو افتاده بر مزار، صدای کشیدن ناله‎‎ ای جدا افتاده، صدای خش‌ و خشی روی سنگ های سکوت، قبرستان را گرفته است. میانه قامت، خشک و غمگین،…

  • چه رفت بر زبان مرا؟

    چه رفت بر زبان مرا؟

      چه رفت بر زبان مرا؟ که شرم باد از آن مرا! به یک دل و به یک زبان، دوگانگی چرا کنم؟ ز عمر، سهم بیشتر ریا نکرده شد به سر بدین که مانده مختصر، دگر چرا ریا کنم؟…  سیمین بهبهانی

  • امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

    امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

    از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم   آوار  پریشانی ست ،  رو  ســوی چه بگریزیم؟ هنگامه ی حیرانی‌ ست، خود را به که بسپاریم؟   تشویش هزار ” آیا”، وسواس هزار “اما” کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم   دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه‌ ست امروز…

  • فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست   شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست   هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست   آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته‌ها هست…

  • زادروز

    زادروز

    همواره در هنگامی که به روز زادروز خود نزدیک می‎ شوم بی آنکه دانسته باشم در کنج کنج دنیا چندین انسان زاده می‎ شود و می‎ میرد، به این فکر خواهم کرد که فصل های زندگی به سرعت در حال گذر هستند. فصل هایی که همیشه هستند و این ما انسان ها ایم که میان…

  • من نمی دانستم معنی “هرگز” را

    من نمی دانستم معنی “هرگز” را

    دوست عزیزی که از درگاه محترم گوگل با کلید واژه های شعر استاد ابتهاج (سایه) سر از اینجا درآورده ‎اید، در این پست، شعر زیبای “من نمی دانستم معنی هرگز را” واگویه شده است و دیگر هیچ. اگر هم علاقه ای به شنیدن داستان دارید می توانید سری به اینجا بزنید. برای شنیدن شعر با…

  • تک درخت

    تک درخت

    اگر به اینجا امده ای برای هر انچه که مربوط به یک درخت است، درست آمده ای. اینجا جایی است که قصه یک تک درخت را روایت می کنم سال ها است که می شناسمش‌. شش پنج سالی می شود. اوایل خانواده داشت، پدری، مادری، خواهری یا شاید برادری بزرگتر. در یک ریشه بودند. دیگری…