-
زادروز
همواره در هنگامی که به روز زادروز خود نزدیک می شوم بی آنکه دانسته باشم در کنج کنج دنیا چندین انسان زاده می شود و می میرد، به این فکر خواهم کرد که فصل های زندگی به سرعت در حال گذر هستند. فصل هایی که همیشه هستند و این ما انسان ها ایم که میان…
-
من نمی دانستم معنی “هرگز” را
دوست عزیزی که از درگاه محترم گوگل با کلید واژه های شعر استاد ابتهاج (سایه) سر از اینجا درآورده اید، در این پست، شعر زیبای “من نمی دانستم معنی هرگز را” واگویه شده است و دیگر هیچ. اگر هم علاقه ای به شنیدن داستان دارید می توانید سری به اینجا بزنید. برای شنیدن شعر با…
-
داستان کوتاه: پیرمرد بازنشسته
سپیده صبح جوراب هایش را از پشت بخاری بر می داشت. هر شب جوراب ها را خودش داخل حیاط چنگ میزد و می شست. پیرمرد بازنشسته حال و هوای خودش را داشت. سپیده که میشد جوراب ها، به پا شده بود. اُورکُت مرتب و تیره رنگاش را پوشیده بود و رفته بود پی نان. هر…
-
چطور یک انشاء جانبخشی به اشیاء بنویسیم؟
خب قطعا همانطور که از عنوان پست مشخص است اینجا از تجربه ای خواهید خواند در مورد اینکه چطور یک انشاء جانبخشی به اشیاء بنویسیم؟ بنظرم تمامی اجسامی که در اطراف ما هستند جاندار اند. اینگونه که کافی است کمی خیال پرداز باشید. کافی است برای همه ی اجسام شخصیت قائل شوید. اما چطور؟ اینطور…
-
چرک نویسی: تنهایی
چرک نویسی به نظر من، نوعی از نوشتن است از هر آنچه که بی محابا می نویسید و محصول تراوش های گاه به گاه ذهن شماست که قرار نیست کسی آنها را بخواند. این نوشته مسلما خالی از هر گونه ارزش ادبی و کلی چیز دیگر است که من اطلاعی از آنها ندارم. پس اگر…
-
تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران
فن سالاری یا تکنوکراسی از دیرباز یکی از عوامل پیشرفت در جوامع صنعتی بوده و هست. کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران از ان دست کتابهایی است که تاریخ شکل گیری چندی از مهمترین صنایع را در ایران بصورت بسیار عالی شرح میدهد. در معرفی کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران باید گفت…
-
تو با قلب ویرانهی من چه کردی
غزل شاکری بود گویا، میخواند که تو با قلب ویرانهی من چه کردی. افشین یدالهی تازه رخت بر بسته بود از این دنیای ما آدمها. اما شعرش زمزمه میشد وسط کتاب فروشی در خیابان انقلاب. از جفایی گویا سروده بود. از همانها که عاشقی دلسوخته هر چه داشته در پیش کشِ یار گذاشته و آخر…
-
تاریخ انقضا
واژههایی که احتمالا ذهن هر آدمی را به روی پاکت ها میکشاند. تا به حال به این فکر نکرده بودم که انسان ها حتی در زمان حیاتشان هم تاریخ انقضا خواهند داشت. وقتی واژه انقضا را در واژهنامه دنبال میکردم تا درک عمیق تری از این کلمه پیدا کنم با واژگانی همچون: سپری شدن، به…
-
مَش صفا
حکایت مَش صفا حکایت پیرمردی است که رفیق پرندهها بود و موتوری بامرام میدان شهیاد (به قول خود مَشتی صفا). چهار فصل سال موتورش روی دو جک بود. چه برف میامد چه باران مثلِ آتشنشانها همیشه آمادهباش بود. کل سال یه روز هم غیبت نداشت. همیشه خدا آنجا بود. سرما و گرما هم سرش نمیشد.…
-
داستان شنبه
به گمانم فرهاد بود که میخواند شنبه روز بدی بود روز بیحوصلگی. رفته بود در مغزم که شنبهها روز بیحوصلگی است، روز سرودن یک غزل است. شروع داستان شنبه تکراری. مدرسه که میرفتم شنبه های سالهای تحصیلی ابتدایی را دوست میداشتم. با ذوق، اول صبح از خواب پا میشدم تا خود را به مدرسه برسانم. …
-
جانبخشی به اشیاء۲
دوست عزیزی که از گوگل به اینجا رسیدهاید، این نوشته در دو بخش انتشار یافته و شما به قسمت دوم آن که جانبخشی به اشیاء۲ باشد رسیده اید. برای خواندن بخش اول همین انشاء به اینجا بروید. جانبخشی به اشیاء۲ فروشنده دورهگرد تابستانها به روستا میآمد و پارچه و زیور آلات و هر آنچه زنها…
-
پیاز رحمت الله
اگر میدانستم در برههای از زمان رکورد موز و گوجه را پشت سر خواهی گذاشت و به آستانه ۱۶ هزار تومان هم خواهی رسید مطمئنا نام تو را از همان روز اول پیاز رحمت الله می خواندم. آه ای پیاز مهربان، میدانم که آنها تو را به دسته میوهها راه ندادند و تو را ترد…