غزل شاکری بود گویا، میخواند که تو با قلب ویرانهی من چه کردی. افشین یدالهی تازه رخت بر بسته بود از این دنیای ما آدمها. اما شعرش زمزمه میشد وسط کتاب فروشی در خیابان انقلاب.
از جفایی گویا سروده بود. از همانها که عاشقی دلسوخته هر چه داشته در پیش کشِ یار گذاشته و آخر سر هم سکهای به دامنش انداختهاند که با غم فراغ در کف دستش سنگینی میکند.
چنان میگفت که در ابریشم عادت بوده است. بی یار و بی غم خوار اما آسوده خیال. پروانه عشقش پیله میکند تا آسودگی پایان یابد. پیله، پروانه میشود اما عشق پنهان.
کتابی به دست گرفته ام. عنوانش میان صدای غزل شاکری گم میشود. نگاهم به صفحه کاغدی کتاب است. اما خیالم در میان شعر یداللهی.
رسیده است به اینجا که: ننوشیده از جام چشم تو مستم. از وسط قفسه کتاب چشمام به دختر و پسری میخورد که گوشه کتاب فروشی لیوانها را میبینند که روی یکی شان نوشته است: چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست.
غزل در غزل شده ام. آنطرف سعدی با شعرش روی موجهای موی دختر، به دنبال بوی یار است و این طرف افشین یداللهی گلایه دارد از رفتن. شاکری می خواند: مرا خسته کردی و خود خسته رفتی.
نگاهم بر میگردد به سمت دیگری. گویی همه این کتاب فروشی عاشق شدهاند.
پسرک پشت میز، عینک هایش را بالا زده. روی صندلی اش لم داده و کتابی که می خوانده را رها کرده و صدای شاکری و غزل در غزلش او را هم به عوالم خود برده است.
جهان من از گریه ات خیس باران. دل همهی ما در آن کتاب فروشی گرفته است برای روزی که یکی میآید و آن یکی میرود. افشین یداللهی رفت. ولی شعرش اینجا میان کتاب فروشی در خیابان انقلاب تهران روح همه ما را برد وسط یک داستان، وسط یک قصه که همه میدانیم چیست. عشق و حسرتی ابدی که همیشه خالص ترین بوده و هست.
“تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم…
تو با “بال” پروانه ی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو مستم…
خمار است میخانه ی من…چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی…
سفر کرده ، باخانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیس باران…
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟
پینوشت 1:هیچ گاه در خیابان انقلاب در کتاب فروشی این شعر را نشنیدهام. این نوشته تصویرسازی برای یک ترانه استبه این صورت که ترانه ای را انتخاب میکنم و برایش داستانی مینویسم.
پینوشت 2: بازی تصویر سازی برای آدمهای خیال پردازی چون من بسیار مهیج است.
دیدگاهتان را بنویسید