اگر به اینجا امده ای برای هر انچه که مربوط به یک درخت است، درست آمده ای. اینجا جایی است که قصه یک تک درخت را روایت می کنم سال ها است که می شناسمش. شش پنج سالی می شود. اوایل خانواده داشت، پدری، مادری، خواهری یا شاید برادری بزرگتر. در یک ریشه بودند. دیگری سایه انداخته بود روی کوچکتر. حافظش بود، جان پناهش. این روز ها دو نیست، جمع نیست. یک است. یکه است. تنها است. رهگذری ز روی …
Month: آبان ۱۳۹۷
چندی پیش کتابی را خواندم که بوی خوش نفت را برای ایران چیزی جز عامل اصلی پس رفت این مملکت نمی داند و دلایل جالبی را بیان می کند. راهکار های خوبی هم در کتاب ارئه میدهد. نفحات به معنای بوی خوش است که می توانید نمونه آن را در شعر زیر از سعدی بخوانید نفحات صبح دانی به چه روی دوست دارم که بروی دوست ماند که برافکند نقابی کتاب نفحات نفت نوشته …
داستان پسر بچه شهرستانی و تهران ادامه داستان من یک شهرستانی ام است که اگر دوست دارید می توانید از اینجا آن را بخوانید. هر روز صبح حوالی ساعت ۶ از خواب بیدار می شدیم. در تمام عمرم آدم سحرخیزی بوده ام و هستم. حال و هوای صبح را با هیچ چیز عوض نمی کنم. گویی شبها هوای روز قبل را با خود می برد و هر روز صبح یک هوای تازه به زمین تزریق می شود. القصه تصورم از …