در واپسین روزهای سرد پاییزی، زمانی که برگ ها پاییزی بی انکه تو بخواهی در خیابان و کوچه پرواز می کنند، عده ای در یک ایستگاه اتوبوس با قصه های متفاوت کنار هم نشسته اند و خیابان را با چشم هایشان می پایند تا اتوبوس برسد و هر کدام روزی نو را رقم بزنند. چهار نفر، هر روز صبح قبل از ساعت هفت، یکی یکی صندلی های ایستگاه را پر می کردند. برگ های پاییزی پاخور می شدند و تعداد …
Month: خرداد ۱۳۹۸
گاهی گوش دادن به دیالوگ های یک فیلم درک بهتری را از موضوع فیلم های دیده شده به ما میدهد. دیالوگ باکس مجموعه پادکست هایی را منتشر میکند که در همین رابطه هستند و به ما کمک می کند تا عمیق تر و از نگاه های دیگری هم فیلم را گوش بدهیم. دیالوگ باکس سایتی است که مجموعه ای از قسمت های یک یا چند فیلم را در کنار هم جمع و با موزیک و شعر هایی ترکیب می کند …
داستان کوتاه: آهوی وحشی برگرفته از آهنگی است به همین نام از فرامرز اصلانی با شعری از جناب حافظ. گیتاری به دست گوشه پیادهرو شلوغ نشسته بود. گیتار را چون نوزاد دلبندش به آغوش کشیده و می خواند که: الا ای آهوی وحشی، کجایی؟ مرا با توست چندی آشنایی، این را می خواند و تارهای گیتار در رفت و برگشتشان نوایی از درون سر میدادند. نوایی از جنس ناکام بودن. در شلوغی پیادهرو جوانکی آن گوشه، در میان گذر آدمیان، …
در این پست معرفی از کتاب آن بالا و این پایین، گزیده ای از مجموعه داستانهای کوتاه از اکرم عثمان نویسنده فقید افغان را خواهید خواند که براستی قلمی گیرا و دلنشین دارد و با زبان شیرین فارسی دَری قلم خود را به نگاشتن درآورده است. اکرم عثمان نویسنده ای است همزبان از دیار افغانستان که براستی قلم زلال و دلچسب اش شما را تشویق به خواندن هر چه بیشتر داستانهایش خواهد کرد. او در رادیو و تلوزیون افغانستان نیز …
در زیر معرفی از فیلم رفتن (Parting) یا جدایی به کارگردانی نوید محمودی کارگردان افغان است که در سال 1395 ساخته شده است را خواهید خواند. این فیلم نماینده سینمای افغانستان در هشتاد و نهمین جشنواره فیلم اسکار بوده است. از دیگر ساخته های مرتبط با این کارگردان میتوان به فیلم چند متر مکعب عشق به کارگردانی جمشید محمودی اشاره کرد که در آن نقش تهیه کننده را داشته است. همیشه در پس رفتنها، دشواریهایی هم خواهد بود. رفتنهایی که …
ساحل ماسهای کنار بندر، در حال هضم کردن گرمای روز است. آفتاب, چنانی نیست که سوزانده شوی و چنان هم نه، که گرمایش را روی پشتت حس نکنی. خورشید پر کشیده و رفته آنطرف دریا نشسته و نیمش را زیر دریا مخفی کرده است. ابرها هم چون برادران خورشید، آن بالا میپایندش که کجا میرود و دل کهها را با خود همراه خواهد ساخت. لنجها گویی روی خورشید شناوراند نه آب. آب، آبی دریایش را به زردی خورشید داده است …