Month: دی ۱۳۹۷

  • وفادار ترین

    وفادار ترین

    خیلی ها امدند و نیشی زدند و رفتند. اما این فقط تو بودی که یاور سال های خشک سالی و هجرت و دربدری بودی. ای وفادار ترین ای تخم مرغ عزیز. از آنجا که همه ملت و امت اسلامی و غیر اسلامی بر این موضوع واقف هستند و اگاهی تمام و کمال دارند. یکی از […]

  • بچه های قالی باف خانه

    بچه های قالی باف خانه

    پیری نصیحتم می کرد. به کناری نشسته بودم و در افکار و عوالم خود غرق بودم. کنار دستم نشست و گفت. جوان این چنین ماتم، عجیب است. مگر غیر خدا می پرستی که از درگهش نومید شدی. سر بلند کردم و گفتم نه. گفت پس چنین غمین مباش که دنیا در گذر است و لحظه […]

  • برگ خزان

    برگ خزان

    کنار ایستاده ایم تا مسافرانی که سوار اند پیاده شوند و ما که پیاده ایم سوار. هم اکنون تصنیف برگ خزان را می شنویم با صدای زنده یاد ایرج بسطانی. این را گوینده رادیو می گوید. رادیو روی موج ۹۳.۵ است و رادیو آوا است که می خواند. اتوبوس شلوغ و میان راهرو اتوبوس پر، […]

  • پرزنت یا جنگ

    پرزنت یا جنگ

    در میان واژه های که این روزها زیاد به گوشم می خورند پرزنت یا ارائه حرف اول و آخر را میزند. چندی پیش میان یک جلسه پرزنت قرار گرفتم که نمی دانستم پرزنت است یا جنگ.   فصل اول) انتظار قصه از آنجا شروع می شود که چندی پیش برای پرزنت کردن محصول یا همان […]

  • ملت عشق

    ملت عشق

    چندی پیش به توصیه یک دوست نام کتابی رو به فهرست خرید کتاب هام اضافه کردم. ملت عشق زیاد اسم این کتاب به گوشم رسیده بود و گه گاهی هم در گوشه کناری قسمت هایی از آن را خوانده بودم. موضوع داستان محور یک زن خانه دار می چرخد که به صورت خیلی حرفه ای […]

  • راهرو

    راهرو

    راهرو ای تاریک، نالان و ساکت میان تاریکی ها، شب را روز و روز را شب می کند دور تسلسلی است انگار دنیا روی راه پله نشسته ام پنج شنبه است هوا سرد الوده و تاریک است نان خریده ام میان راه پله خشکم زده نشسته ام روی پله ها وسط تاریکی نور چراغ های […]

  • تکاپو

    تکاپو

    فصل اول) تکاپو الان که در حال نگارش این سطور هستم یک فرد با 6 دندان عصب کُشی شده و جیب های خالی ام. چندی پیش طبق روال معمول هر جونده ای احساس درد در یکی از دندان هایم می کردم و زیر بار دندان پزشک نمی رفتم.(راستش و بخواید حالش نبود). در همین وا نفسا […]

  • آهـــای خبـــردار

    آهـــای خبـــردار

    آهـــای خبـــردار مستی یا هُشیـــار؟ خوابی یا بیـــدار؟ خـــوابی یا بیـــدار؟ توو شبِ سیاه، توو شبِ تاریک از چپ وُ از راست، از دور وُ نزدیک یه نفر داره؛ جار میزنه، جـار! آهای غمی که مثلِ یه بختک؛ رو سینه ی من، شده ای آوار… از گلویِ من، دستاتوُ بردار… دستاتوُ بردار… از گلویِ من… […]

  • پیر سیستان

    پیر سیستان

    سر در گم است پیر سیستان. حیران به آدم های در گذر می نگرد. تند تند گام بر می دارد. از پله های برقی استفاده نمی کند. پله را ترحیح می دهد. سن و سالی از او گذشته، اما باز هم چابک است. قد کوتاهی دارد. با چین های بسیار در صورتش. آرام سخن می […]

  • هیچ انسانی کامل نیست

    هیچ انسانی کامل نیست

    چندی پیش متن زیر را بصورت اتفاقی خواندم. بدون عنوان بود و اولین عنوانی که به ذهنم رسید این بود: هیچ انسانی کامل نیست.

  • زمستان

    زمستان

    زمستان قصه ای است تکراری میان فصل های زندگی. زمستان دریچه ای است سپید، با آغوش سرد. زمستان شعری است سرآشار از حجم و اخوان ثالث چه زیبا سرود این فصل را.