حسین ام، پناهی ام،
این روزها، خیلی جاها می شود دید که جمله ای با یک عکس از او گذاشته اند، مردی با موهای زاغ و چشمان عمیق و جمله هایی که آدم را به فکر وا می دارند.
چند روز پیش در پادکست طنز پردازی، چهره همان مرد را دیدم، همان که حسین بود، پناهی بود. با همان چشم ها، اپیزودی که در مورد او ساخته شده بود.
این اپیزود نیز، چون سایر اپیزودها به دلم نشست. گویا مسعود جعفری جوزانی رفیق حسین پناهی بوده است و از سر همین رفاقت که قصه آن در پادکست طنزپردازی آمده است، فیلمی از زندگی او ساخته است
سایه ی خیال ساخته شده به سال 1369،وقتی فیلم را روی دیوار خانه مان انداختم، و تا انتها و با دقت دیدم،بدجوری به دلم نشست.
به همین بهانه، گفتم هم وبلاگ ام را بروزرسانی کرده باشم و هم به علاقه مندان او، چیزهایی را معرفی کنم که برایشان جالب باشد
فیلم سایه ی خیال